Tuesday, June 13, 2006 | 11:36 PM
بازگشت...
آری زندگی داستانی دگرگونه بود
از آن هنگام که خود را بر پای میز محاکمه خویشتن دیدم
تا نگاهم را اندوخته از حسرتی کند بر ثانیه هایی که دیگر نبودند ...
قضاوتی سهمگین بود بر محکومیت من بر من..
بر گم کردن عشق روی تخته پاره ای خالی از سکوت...
و بر پایان رویای گلهای لاله عباسی!
 
معرفى نويسنده

سكوت


پر پرواز ندارم اما دلي دارم و حسرت درناها، و به هنگامي که مرغان مهاجر در درياچه ماهتاب پارو ميکشند خوشا رها کردن و رفتن! خوابي ديگر به مردابي ديگر.....
آخرين يادداشت‌ها
بايگاني سكوت
ديگر دوستان
!Blogroll Me
جستجو


ابزار وبلاگ

 
© Copy Right By Sukoot - All rights reserved | Designed By Gladiator | Powerd by Blogger