» ÙادداشتâÙبÙÙ: كابوس....!!!!به آفتاب سلامي دوباره خواهم داد....نامه اي براي تودستهايمديالكتيك تنهاييگواهي عدم سوءسابقه!!!!!نه ...تكرار...بي نامبال و پر
» صÙØÙâ٠اصÙÙ
Friday, October 29, 2004 | 7:41 PM
اكنون...
دستانم را در همين لحظه كه در كنار تو هستم در دست بگيربراي آن احساسي كه اكنون به آن نيازدارم نميخواهم برايم ازستاره هاي روشن فردا بگويي....
نگاه كن ....!!!ماسه هاي دريا از زير پاهايمان ميلغزند نميخواهم اززيبايي افق كه در امتداد درياهاست شعرها بخواني براي من از لذت ماسه ها بگو .....
نگاه كن ....!!!ماسه هاي دريا از زير پاهايمان ميلغزند نميخواهم اززيبايي افق كه در امتداد درياهاست شعرها بخواني براي من از لذت ماسه ها بگو .....
12:02 AM | Anonymous |
آنگاه که فکر به ساحل مي رسد ... و سقوط !!!!
» در صÙرت اÙ
کاÙØ Ùارس٠بÙÙÙسÙد... Ù
Ù
ÙÙÙ!