» ÙادداشتâÙبÙÙ: سایهشایدقاصدکعكسهابرای جمعی از....پاییز زیباسترها شو!!اطلسيیک صندلیعکسی از آرشیو Elizabeth Opalenik
» صÙØÙâ٠اصÙÙ
Thursday, October 27, 2005 | 2:47 PM
کاش
و در انتهای یک روز پاییزی خسته می شوم
از تمامی رنگها و صداها...از تمامی دیده ها و نا دیده ها...
و حتی دفترهای بسته شده نیز مرا به آرامش نوید نمیدهند
آفتاب نیزدیگر رمقی برای عمق یخ بسته وجود م ندارد
چه توانم کرد.....دردها ناگفتنیست
و آری...
زیبایی ها پایان پذیر.
.
.
دیروز زیبایی یک روز پاییزی را به انتها رساندم
و امروزبرگها را در زیر قدمهایم له کردم
ای کاش رویاها انتهایی نداشت
ای کاش زیبایی ها در عمق خالی خود نمیپوسید
ای کاش آن روز پاییزی هیچگاه به پایان نمیرسید
ای کاش من و تو به دنبال برگها بر روی پل یخ میزدیم
ای کاش امیدهای خالی من در نطفه خفه میشد
ای کاش........
ای کاش........
ای کاش.......
ای کاش قلبم خاطرات خود را به دنبال" ای کاش ها" در زیر یک سنگ
تا ابد پنهان میساخت.......
از تمامی رنگها و صداها...از تمامی دیده ها و نا دیده ها...
و حتی دفترهای بسته شده نیز مرا به آرامش نوید نمیدهند
آفتاب نیزدیگر رمقی برای عمق یخ بسته وجود م ندارد
چه توانم کرد.....دردها ناگفتنیست
و آری...
زیبایی ها پایان پذیر.
.
.
دیروز زیبایی یک روز پاییزی را به انتها رساندم
و امروزبرگها را در زیر قدمهایم له کردم
ای کاش رویاها انتهایی نداشت
ای کاش زیبایی ها در عمق خالی خود نمیپوسید
ای کاش آن روز پاییزی هیچگاه به پایان نمیرسید
ای کاش من و تو به دنبال برگها بر روی پل یخ میزدیم
ای کاش امیدهای خالی من در نطفه خفه میشد
ای کاش........
ای کاش........
ای کاش.......
ای کاش قلبم خاطرات خود را به دنبال" ای کاش ها" در زیر یک سنگ
تا ابد پنهان میساخت.......
» در صÙرت اÙ
کاÙØ Ùارس٠بÙÙÙسÙد... Ù
Ù
ÙÙÙ!