» ÙادداشتâÙبÙÙ: سكوت
» صÙØÙâ٠اصÙÙ
Monday, October 04, 2004 | 2:00 AM
روزمره ...
امروز رفتم بيرون پياده يه گشتي واسه خودم بزنم وقتي رسيدم خونه مثل اينكه از جنگ برگشته باشم....جقدر اشوب بودم چقدر دلم ميخواست تو خونه با همه دعوا كنم اوضاع را كه اينجور ديدم خزيزم توي اتاق خودم...................
چرا اينجوري شديم!!!اين ادمها!اين چشمها!!!!
چقدر ادمها برام غريبه شدند....
چرا اينجوري شديم!!!اين ادمها!اين چشمها!!!!
چقدر ادمها برام غريبه شدند....
گلادیاتور D: